۱۳۹۳ فروردین ۱۷, یکشنبه

عریان

عریان

‫عریان تر از درخت
‫زمستان تو را لباس می پوشم
‫چادری بر حقیقت
‫سبز، آبی،
‫ستاره ای
‫آسمان را معنی کردم
‫شب شد
‫و حقیقت از کتابهای لغت، کناره گرفت
‫...
‫عریان تر از درخت
‫برگهای زمستانی ام را به باد می دهم
‫پنهان می شوم
‫در دستهای تو
‫پنهان
...
‫عریان تر از حقیقت
‫پنهان می شوم
‫سرد، برفی
‫ستاره ای
‫...
‫باد را معنی کردم
‫طوفان شد
‫بزرگتر از ریشه های من در خاک
‫سرازیر شدم
‫در رودخانهء دستهایت
‫لیز، جاری
‫همیشگی
‫حقیقت عریان
‫چادری به سر کشید
‫سرخ، سبز
‫ستاره ای
‫پنهان تر از حقیقت
‫طوفان شدم
‫در دستهای تو جا گرفتم
‫برگهایم ریشه های تو شد، در خاک
‫خاک جاری همیشگی
‫..................................
‫فرحناز
‫۱۹،۱۲،۲۰۰۱

۱۳۹۳ فروردین ۱۶, شنبه

بعضی وقتها و بعضی شبها در کنار یک دوست خوب عجب صفایی داره
امشب از آن شبها بود.
خاطرات گذشته
داستان داستان
به قولی کیف کردما

۱۳۹۱ خرداد ۱۰, چهارشنبه


  یه شعر ساده برای زنگ تفریح شما نوشتم 
دلتون شاد و لبتون خندان
فرحناز

"بیا برقصیم"


دختر،پسر ھا،خانم،آقا،برپا
امشب شبِ رقص و شادیه بر پا
اینھمه نشین رو صندلی در جا
قر تو کمر ھا فراوونه یالا

شب،شب،شبِ رقص و ساز و شوره
چشمِ بد از این قافله دوره
از بس که نشستی،جون به سر شد
ساز و دھلِ پارتی ھدر شد
شرم و حیا رو بذار کناری
پاشو بیا برقصیم که سحر شد

دختر،پسر ھا،خانم،آقا،بر پا
امشب شبِ رقص و شادیه بر پا
اینھمه نشین رو صندلی در جا
قر تو کمر ھا فراوونه یالا
رقص و شادی خوشبختی میاره
از مجلس ما غصه و غمھا به کناره
اینھمه نیار عذر و بھانه
پاشو بیا برقصیم که بھاره

بر پا و بیا با رقص و آواز
قر تو کمره بیا تو طناز
آی پدر پاشو،دِ یالا
آی دختر پاشو،قر بیا
آی مادر بیا،دِ بیا
آی پسر نشی کله پا

شب،شب،شبِ رقص و ساز و شوره
چشمِ بد از این قافله دوره
از بس که نشستی،جون به سر شد
ساز و دھلِ پارتی ھدر شد

پاشو مادر بزرگ،قرِ کمری کن
از این جوونا رو کم کنی کن
جشن ما کوچیک بزرگ نداره
پاشو بیا یه رقصِ بندری کن

آی مادر بیا،دِ بیا
آی پدر پاشو،دِ یالا
آی پسر نشی کله پا
آی دختر پاشو قر بیا

بیا پدر بزرگ با رقص و آواز
قرض و قوله را کناری بنداز
بذار ھمه ببینن که جوونی
بال و پر داری مثل یه شھباز

آی مادر بیا،دِ بیا
آی پدر پاشو،دِ یالا
آی پسر نشی کله پا
آی دختر پاشو قر بیا

از بس که نشستی،جون به سر شد
ساز و دھلِ پارتی ھدر شد
شرم و حیا رو بذار کناری
پاشو بیا برقصیم که سحر شد


۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

«نه پرنده، نه عشق، عادت شبانه ام را خام نمی کند»


‫شبانه قدم گذاشتی
‫در رؤیای خواب
‫در حریم خانه ام
‫و قلب،
‫تپشِ سرخِ خواب زده اش را دوباره کرد
‫در مویرگ های سبز
‫در التهابِ خواب
‫...
‫من چنگ می زنم به بیداری دوردست
‫به خواب دوباره
‫خواب سبز
‫و التهابِ سرخ
‫می تپد
‫در حریم خانه ام
‫خانهء عریان
‫خانهء مست
‫...
‫رؤیای شبانه ام جان می گیرد
‫با قدم های تو سبز
‫و من مست می شوم
‫خمره خمره، مست
‫ به خواب زندگی
‫به التهاب سرخ
‫چنگ می زنم
‫به عادت دیرین
‫به اعتیاد سبز، چنگ می زنم
‫به باغهای نیاز
‫...
‫و سرخ می شوم
‫شکفته
‫در کویر راز
‫...
‫من دور می شوم
‫از خواب التهاب
‫چنگ می زنم
‫در بیداری مست
‫در سبزی کویر
‫در باغهای راز
‫.......................................
‫فرحناز
‫۲۳،۰۵،۲۰۰۲

خالی



ز راهی نرفته باز می آ یم
دستی به خالیت
...
از چشم دادمت
از دلم نرفته ای هنوز
...
کلامت دوباره می شود
هزار باره
در خالیم
به انتظار
همراه می شود، خالیت
تمام راه
و طعم انتظار
تلخ مزه تر از اشک های من
...
نگاه بی مقصدم را به کدام سو روانه کنم؟
چه ساده لوحانه خالیت را به دوش می کشم
به انتظار

لیس


بَر زهر خنده ات داغ فراموشی می ریزم
‫بر زخم هایم همه سرد
‫تیغ می کشی آن نوازش های نرم عاشقانه را
‫تیغ می کشی
‫زخم می زنی، زخم سرد
‫من، باور ابلهانهء درد می شوم
‫باور زخم خوردهء سرد
‫من لیس می زنم
‫جای خالی عشق را
‫لیس می زنم
‫جای خالی آنچه را که هر گزَش نبود
‫من دست می کشم بر تمام زخمهای تازهء سرد
‫من دست می کشم بر تمام جای خالی وجود
‫من گرم می شوم،
‫ابلهانه و ناباور
‫من داغ می شوم از فراموشیِ ناگریز.
‫..............................................
‫فرحناز
 ۲۰۰۳

خیال خام


به زیر می کشی ام
‫با چنگ
‫با دندان
‫با هر آنچه تیز
‫...
‫با نگاه پس می زنم
‫خیال خامِ عاشقانه را
‫با دست
‫با سپید
‫با هر آنچه نرم
‫...
‫نازک و برنده می خندی
‫با مشت
‫با صدا
‫...
‫عاشقانه پس می زنم
‫با دست
‫با نگاه
‫دستی به التماس
‫...
‫پس می زنی
‫با هر آنچه تیز
‫با چنگ
‫با سیاه
‫.........................................
‫فرحناز